تصویردردورنجها
غزلی از:استاد:دیندار (کامران)
شعر من ای آشنا تصویر درد و رنجهاست
خار چشم چاپلوسان عاری از رنگ وریاست
تا که آه مستمندی خیزد از اعماق دل
شعر من روشنگر فریاد دل ها در خفاست
تا که تزویر و ریا و مدح را رونق بؤد
می خروشد همچو بحری تا عدالت را بقاست
کلک شعرم را حقیقت سوژ ه ای شد پر بها
شمّه ای از تربت حق دیده ام را تو تیاست
گر زمن پرسند شعرت در چه باب و مسلکی است
گویم ای دل شعر من آئینه اوهام هاست
مکتبت کامران الحق دشمن اهل ریاست
شعرهای دل فروزت را بقا اندر بقاست
نظرات شما عزیزان: