یانور
باده جام نگاه
اثر :استاد دیندار(کامران)
گرچه بی باغ وجودت دلم اندر قفس است
عاشق دل شده را یاد تو ایدوست بس است
گفته ای در نفس باز پسین است وصال
چهره بنمای که تعجیل مرا آن نفس است
از شراب نگهت مست کن ای دوست مرا
باده جام نگاه تو مرا داد رس است
وعده دادی به یکی بوسه دلم شاد کنی
مرحمت کن که مرا وعده بوست هوس است
من در آیینه عشق تو بقا یافته ام
آنکه دم می زند از خویش ندانم چه کس است
بس که صد نقش مرادم شده در دیده پر آب
دیده گانم ز فراق تو چو رود ارس است
گفته بودی طبقی گل ببر از گلشن من
کی به گلزار تو ای دوست مر ا دسترس است
ا ندر آیینه عشقم به نگر قامت خویش
که ترا رخت تن از آه دلم ملتبس است
شعرمن گلبن جان پرور آن جنگل توست
بگذر از صحبت دونان که همه خار وخس است
بوی یکرنگی ازین قوم ندیده است کسی
خیل نا پاک ریا طالب حرص و هوس است
دفترشعرتوکامران شدآیینه دهر
درکویرخفقان شعرتوفریادرس است
نظرات شما عزیزان:
سلام بر شما دوستان گرامی من آنجنان عاشق
عاشق و شیفته مطلب اشعار کامی جون شده ام
که اگر یکروز مهوش همه حا را مطالعه نکنم آن شب خوابم نمی برد
مدیریت مهوش همه جا:
از علاقه وافر شما بسیار متشکریم
موضوعات مرتبط: